تکذیب وحی (قرآن)بدترين حالت و صفت انسان، انکار کتاب های آسمانی است. در این مقاله آیات مرتبط با تکذیب وحی معرفی میشوند. ۱ - تكذيب وحى۱.۱ - تکذیب ازسوی یهودیهود صدر اسلام، منكر نزول وحى بر بشر: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى ... در شأن نزول آيه گفته شده كه يهود به پيامبر صلىاللهعليهوآله گفتند: -آيا- خداوند بر تو كتابى نازل كرده است؟ پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: بله. يهود گفتند: قسم به خدا كه خداوند كتابى از آسمان نفرستاده است. ۱.۲ - تکذیب از سوی مشرکان مکهتكذيب نزول وحى، از سوى مشرکان مکه: ۱. وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ .... ۲. وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. ۳. إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا. ۱.۳ - تکذیب از سوی مردم انطاکیهتكذيب وحی به انبیا، از ناحيه مردم انطاکیه: وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ ... قالُوا ... وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ .... ۲ - نشانه کفر به رحمانیت خداتكذيب وحى، نشانه کفر به رحمانیت خدا: كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ .... ۳ - عوامل تكذيب وحى۳.۱ - استكباراستکبار، موجب تكذيب وحى: قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. ۳.۲ - جهل••• جهل و نادانی، عامل تكذيب وحى: ۱. وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. ۲. وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. ••• تكذيب نزول وحی بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله از جانب یهود، برخاسته از نقصان معرفت آنان نسبت به خداوند: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ .... خدا را آن گونه كه سزاوار اوست نشناخته و توصيف نكردند هنگامى كه گفتند:خداوند بر هيچ بشرى چيزى نازل نكرده (نه فرشته، نه وحی، نه كتاب، نه دین). بگو:چه كسى آن كتاب را كه موسی آورده نازل نموده؟ كه نور است و هدایت براى مردم (و) شما آن را در كاغذهای (متفرقه) قرار داده (بخشى از) آن را (براى مردم) آشكار مى كنيد و بسيارى را هم پنهان مى داريد، و چيزهايى را كه نه شما مى دانستيد و نه پدرانتان، آموخته شديد. بگو: خدا (همه را نازل كرده)، سپس آنها را رها كن تا در فروشدن به باطل هاى خود بازى كنند.» مقصود از «ما قدروا الله...» کمی و نقصان معرفت به خداست و مرجع ضمیر در «قالوا» با توجه به ادامه آیه، یهود است.جمله وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ (خدا را آن چنان كه شايسته است نشناختند و اوصاف او را درک نكردند) در حقیقت اشاره به اين نكته است كه هر كس خدا را درست بشناسد نمى تواند انكار كند كه از طرف او رهبران و راهنمايان همراه با کتاب های آسمانی براى بشر فرستاده شده است زيرا حکمت خدا ايجاب مى كند كه اولا انسان را براى هدفى كه آفريده شده است (هدف تكامل) در مسير پر پيچ و خمى كه در پيش دارد كمك كند، و گر نه نقض غرض كرده است، و اين هدف بدون فرستادن وحى و كتاب آسمانى و تعليمات صحيح و خالى از هر گونه خطا و اشتباه ممكن نيست.ثانيا چگونه ممكن است مقام رحمت عامه و خاصه خداوند اجازه دهد كه انسان را در مسير سعادت كه با هزاران مانع روبرو است و پرتگاه هاى فراوان بر سر راه او کمین كردهاند تنها بگذارد و رهبرانى با تعليمات جامع براى دستگيرى و راهنمايى آنها نفرستد. (بنابراين هم حکمت او و هم رحمتش فرستادن كتب آسمانى را ایجاب مىكند). شک نيست كه معرفت كنه ذات خدا و كنه صفات او براى هيچ كس ممكن نيست و آيه فوق هيچگونه نظر به اين مطلب ندارد بلكه مى خواهد بگويد آن مقدار معرفتى از خداوند و صفات او كه براى انسان امكان پذير است اگر حاصل شود ترديدى باقى نخواهد ماند كه چنين پروردگارى بندگان خود را بدون سرپرست و کتاب آسمانی باقى نخواهد گذاشت. ۳.۳ - حق ناپذيرىحق ناپذيرى و هدايتگريزى كافران، منتهى به دروغ شمردن وحى: قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ. ۳.۴ - فسقفسق بنی اسرائیل، عامل ایمان نياوردن ايشان به وحى الهى: وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِيِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ وَ لكِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ. ۴ - كيفر تكذيب وحى۴.۱ - عذاب اخرویتكذيب وحی، سبب عذاب آخرتى: ۱. وَ لَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّياطِينِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِيرِ تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ .... و به یقین ما آسمان نزديكتر (به شما) را با چراغهايى (از ستارگان) زینت بخشيديم و آنها را وسايل رجم شیاطین قرار داديم، و براى آنها (براى شياطين در آخرت) عذاب آتش فروزان آماده نمودهايم.نزديك است كه از شدت خشم متلاشى شود؛ هر گاه گروهى در آن افكنده شوند نگهبانانش از آنها مىپرسند: آيا شما را (در دنیا) بيم دهنده اى نيامد؟ مى گويند: چرا، مسلّما براى ما (از جانب خدا) بيمدهندهاى آمد، ولى (او را) تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى نازل نكرده؛ شما جز در گمراهى بزرگى نيستيد». براى مجسم ساختن شدت خشم" دوزخ" مىافزايد:" نزديك است از شدت غضب پاره پاره شود"! (تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ).درست همانند ظرف عظيمى كه روى آتش فوق العاده پرحرارتى گذاردهاند و چنان مىجوشد و زير و رو مىشود كه هر زمان بيم متلاشى شدن آن مىرود، و يا همچون انسان خشمگينى كه مى جوشد و مىخروشد و فرياد مىكشد و نزديك است منفجر گردد، آرى چنين است منظره دوزخ اين كانون خشم خدا! سپس ادامه مىدهد:" هر زمان گروهى از كافران در آن افكنده مىشوند نگهبانان دوزخ از روى تعجب و توبيخ از آنها سؤال مىكنند مگر شما رهبر و راهنما نداشتيد؟ مگر انذاركننده الهى به سراغ شما نيامد"؟ پس چرا به اين روز سياه افتاده ايد؟! (كُلَّما أُلْقِيَ فِيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ).آنها باور نمىكنند كه انسانى آگاهانه و با داشتن رهبر آسمانى به چنين سرنوشتى گرفتار شود، و چنين جايگاهى را براى خود انتخاب كند." ولى آنان در پاسخ مىگويند: آرى انذاركننده به سراغ ما آمد، ولى ما او را تکذیب كرديم و گفتيم خداوند هرگز چيزى نازل نكرده و خداوند وحی بر كسى نفرستاده است، تا به هوای نفس خويش ادامه دهيم، حتى به آنها گفتيم شما در گمراهى عظيمى هستيد"! (قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِيرٍ).نه تنها آنها را تصدیق نكرديم، و به پيام حيات بخششان گوش فرا نداديم، بلكه به مخالفت برخاسته، و اين طبيبان روحانى را گمراه خوانديم، و از خود رانديم. ۲. وما يَأتيهِم مِن ذِكرٍ مِنَ الرَّحمنِ مُحدَثٍ الّا كانوا عَنهُ مُعرِضين• فَقَد كَذَّبوا فَسَيَأتيهِم انبؤُا ما كانوا بِهِ يَستَهزِءون. و هيچ وسيله تذكر تازه اى (مانند سوره يا موعظه يا معجزهاى) از جانب خداى رحمان به آنها نمىرسد مگر آنكه همواره از آن روى گردانند.پس حقّا كه (آیات ما را) تکذیب كردند، پس به زودى خبرهاى آنچه كه به آن استهزا مىكردند به آنها خواهد رسيد (در برزخ يا قیامت وعدهها را مىفهمند).». ۴.۲ - عذاب دنیویعذاب دنيوى، كيفر تكذيب نزول وحی: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ .... ۵ - پانویس۶ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۴۵، برگرفته از مقاله «تکذیب وحی». مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۲، ص۲۳۶، برگرفته از مقاله «تکذیب وحی». |